نمایش 2197–2208 از 7656 نتیجهمرتبسازی بر اساس محبوبیت
دانلود رمان چیچک pdf
25.800 تومان
دانلود رمان این مرد ارباب است pdf
24.980 تومان
دانلود رمان ارباب عشق pdf
25.800 تومان
دانلودرمان سه دخترحواPDF
دانلودرمان روژان قربانی یک رسم PDF
دانلودرمان معجزه ایی به نام توPDF
دانلود رمان مهرو ماه از محبوبه فیروزخانیPDF
10.000 تومان
دانلود رمان سه کماندو ازشکیبا PDF
25.000 تومان
دانلود رمان تیغ از زهرا باقر زاده PDF
30.000 تومان
رمان روی تخت نرم
35.000 تومان
دانلود رمان روی تخت نرم
داستان بهشدت عاشقانه و مهیج از زبان دو شخصیت اول رمان یعنی مریم و کوروش روایت میشه. مریم دختریه که تو یه خانوادهی فقیر رشد کرده و به خاطر مشکلات خانوادهش مجبور میشه بره و دخترخوندهی عموی ناتنیش که مرد ثروتمندیه بشه. تو شرکت عموش عاشق کوروش میشه. در حالی که خبر از رازهای پنهون تو سینهی کوروش نداره. و ناخواسته اما به میل کوروش پا میذاره دقیقا تو دل ماجراهایی که وصلشون میکنه به راز پشت پرده...تذکــــــــــر و اخطار:
هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.بخشی از رمان
کیسههایی که توشو پر کرده بودم از لباس و مواد خوراکی از صندوق عقب ماشین دراوردم و با ریموت درای ماشین شاسیبلندمو که عمو انداخته بود زیر پام رو قفل کردم. یه نگاه به کوچهی باریک پیش روم که تهش میرسید به خونهی اجارهای مامان کردم. کیسههای سنگینو تو دستم جا به جا کردم. لعنتی باید ده دقه راه میرفتم تا برسم تهش. چارهای نبود راه افتادم. اسمم مریمه. تو همین کوچه پس کوچههای جنوب شهر تهران بزرگ شدم. با همین فرهنگ و همین سادگی. اقام یعنی بابام شاگرد نونوا بود. سه سال پیش رو قشنگ یادمه. زمستون بود. از اون زمستونای یخبندون. مامانم برای شام کالجوش بار گذاشته بود و منتظر بودیم آقام نون بیاره سفره رو بندازیم که یهو سراسیمه در باز شد و آقام با سر و صورت خونی و لباس پاره اومد تو و فقط یه جمله گفت: بدبخت شدیم صغری، کشتمش. همهمون وحشت کردیم. داداشا و ابجیم شروع کردن به گریه و جیغ جیغ. بچه بودن و از دیدن سر و صورت خونی آقا وحشت کرده بودن. مامانم تو سر خودش میکوبید. بابام سر خورد بغل دیوار. سعی کردم حداقل من آروم باشم ببینم جریان چیه. رفتم اب آوردم براش. داشت سکته میکرد بیچاره. هنوز پیشبند نونوایی تنش بود. لیوانو دادم دستش و پرسیدم: - چی شده آقا؟ درست حرف بزن ببینم یعنی چی کشتمش؟ چشماش از شدت ترس داشت میزد بیرون. مامانم اومد جلو و با ترس چشم دوخت به دهن اقا و گفت: - د حرف بزن مرد. چه غلطی کردی!؟ - من... من... با کاردک خمیر زدم تو گردنش. بیناموس تو صف نونوایی زن مردمو انگشت میکرد. دفعه اولش نبود دیوث. منم جوش اوردم دست به یقه شدیم... من... من... از خجالت موهای تنم سیخ شد ولی الان وقت خجالت کشیدن نبود. گفتم: خب بعدش؟ - کاردک دستم بود.دست به یقه شدیم نفهمیدم چی شد کشیدم رو گردنش. خون فواره زد... - یا ابلفضل...دانلود مجموعه داستان های رقصنده یونانی pdf
15.000 تومان
دانلود کتاب زنان سیبیلو و مردان بی ریش pdf
15.000 تومان