فیلتر قیمت
محبوب ترین ها
-
کتاب قدرت باور pdf
نمره 5.00 از 518.900 تومان -
دانلود کتاب تکههایی از یک کل منسجم – اثری از پونه مقیمی درباره خودشناسی
نمره 5.00 از 525.000 تومان -
دانلود رمان تیرانداز عاشق
نمره 5.00 از 543.000 تومانقیمت اصلی: 43.000 تومان بود.39.700 تومانقیمت فعلی: 39.700 تومان. -
رمان به بهشتم برگرد
نمره 5.00 از 535.000 تومان -
دانلود رمان عشق یوسف |اثر نازنین 87|PDF|داستان عاشقانه وبا روایتی جذاب
نمره 5.00 از 50 تومان
نمایش 433–468 از 7991 نتیجهSorted by latest
دانلود رمان هوسی در گذشته pdf
41.900 تومانرمان : هوسی در گذشته
نویسنده :طاهره بابایی
ژانر :عاشقانه اجتماعی درام
دانلود کتاب قضاوت زدایی pdf
14.000 توماندانلود کتاب قضاوت زدایی pdf
نام: قضاوت زدایی
نویسنده : گابریل برنستین
ژانر : خودسازی و خودآگاهی ، روانشناسی
دانلود رمان شکارچی تاریک من pdf
45.000 تومانرمان :شکارچی تاریک من
نویسنده :رزالینRose
ژانر :فانتزی بزرگسال عاشقانه اکشن تخیلی
دانلود رمان چیچک pdf
25.800 تومانرمان:چیچیک
ژانر :عاشقانه .ازدواج اجباری. بزرگسال
نویسنده :فاطمه بانو
دانلود رمان این مرد ارباب است pdf
24.980 تومانرمان : این مرد ارباب است
نویسنده :سارا
ژانر : بزرگسال
دانلودرمان سه دخترحواPDF
دانلودرمان سه دخترحواPDF
اسم رمان :سه دخترحوا
نویسنده :الیف شافاک
ژانر:درام و خارجی
تعداد صفحات :361
دانلودرمان روژان قربانی یک رسم PDF
دانلودرمان روژان قربانی یکرسم اثرآسایاآریاییPDFرمان عاشقانه واحساسی
اسم رمان :روژان قربانی یکرسم
نویسنده :آسایاآریایی
ژانر:عاشقانه واحساسی
تعداد صفحات :471
دانلودرمان معجزه ایی به نام توPDF
دانلودرمان معجزه ایی به نام توPDF
اسم رمان :معجزه ایی به نام تو
نویسنده :سارا انظباطی
ژانر:عاشقانه وانتقامی
تعداد صفحات :755
دانلود رمان مهرو ماه از محبوبه فیروزخانیPDF
10.000 توماندانلود رمان مهرو ماه از محبوبه فیروزخانیPDF
رمان : مهر و ماه
نویسنده : محبوبه فیروزخانی
ژانر : عاشقانه _ اجتماعی
تعداد صفحات :1166
فرمت فایل :PDF
دانلود رمان سه کماندو ازشکیبا PDF
25.000 توماندانلود رمان سه کماندو ازشکیبا PDF
رمان : سه کماندو
نویسنده : شکیبا
ژانر : عاشقانه – اجتماعی
تعداد صفحات :495
فرمت فایل :PDF
دانلود رمان تیغ از زهرا باقر زاده PDF
30.000 توماندانلود رمان تیغ از زهرا باقر زاده PDF
رمان :تیغ
نویسنده : زهرا باقرزاده
ژانر : عاشقانه _ اجتماعی
تعداد صفحات :111
فرمت فایل :PDF
رمان روی تخت نرم pdf
35.000 تومانرمان روی تخت نرم pdf
داستان بهشدت عاشقانه و مهیج از زبان دو شخصیت اول رمان یعنی مریم و کوروش روایت میشه. مریم دختریه که تو یه خانوادهی فقیر رشد کرده و به خاطر مشکلات خانوادهش مجبور میشه بره و دخترخوندهی عموی ناتنیش که مرد ثروتمندیه بشه. تو شرکت عموش عاشق کوروش میشه. در حالی که خبر از رازهای پنهون تو سینهی کوروش نداره. و ناخواسته اما به میل کوروش پا میذاره دقیقا تو دل ماجراهایی که وصلشون میکنه به راز پشت پرده…
تذکــــــــــر و اخطار:
هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده
در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به
موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.
بخشی از رمان
کیسههایی که توشو پر کرده بودم از لباس و مواد خوراکی از صندوق عقب ماشین دراوردم و با ریموت درای ماشین شاسیبلندمو که عمو انداخته بود زیر پام رو قفل کردم. یه نگاه به کوچهی باریک پیش روم که تهش میرسید به خونهی اجارهای مامان کردم.
کیسههای سنگینو تو دستم جا به جا کردم. لعنتی باید ده دقه راه میرفتم تا برسم تهش.
چارهای نبود راه افتادم.
اسمم مریمه. تو همین کوچه پس کوچههای جنوب شهر تهران بزرگ شدم. با همین فرهنگ و همین سادگی. اقام یعنی بابام شاگرد نونوا بود. سه سال پیش رو قشنگ یادمه. زمستون بود. از اون زمستونای یخبندون. مامانم برای شام کالجوش بار گذاشته بود و منتظر بودیم آقام نون بیاره سفره رو بندازیم که یهو سراسیمه در باز شد و آقام با سر و صورت خونی و لباس پاره اومد تو و فقط یه جمله گفت: بدبخت شدیم صغری، کشتمش.
همهمون وحشت کردیم. داداشا و ابجیم شروع کردن به گریه و جیغ جیغ. بچه بودن و از دیدن سر و صورت خونی آقا وحشت کرده بودن. مامانم تو سر خودش میکوبید. بابام سر خورد بغل دیوار. سعی کردم حداقل من آروم باشم ببینم جریان چیه. رفتم اب آوردم براش. داشت سکته میکرد بیچاره. هنوز پیشبند نونوایی تنش بود. لیوانو دادم دستش و پرسیدم:
– چی شده آقا؟ درست حرف بزن ببینم یعنی چی کشتمش؟
چشماش از شدت ترس داشت میزد بیرون. مامانم اومد جلو و با ترس چشم دوخت به دهن اقا و گفت:
– د حرف بزن مرد. چه غلطی کردی!؟
– من… من… با کاردک خمیر زدم تو گردنش. بیناموس تو صف نونوایی زن مردمو انگشت میکرد. دفعه اولش نبود دیوث. منم جوش اوردم دست به یقه شدیم… من… من...
از خجالت موهای تنم سیخ شد ولی الان وقت خجالت کشیدن نبود. گفتم: خب بعدش؟
– کاردک دستم بود.دست به یقه شدیم نفهمیدم چی شد کشیدم رو گردنش. خون فواره زد…
– یا ابلفضل…