رمان مردها عاشق نمی شوند

رمان مردها عاشق نمی شوند

توضیحات

خلاصه:

داستان دختری که از بچگی یاد میگیره مرد خونه باشه چون مردی

دور و برش نمیبینه که بهش تکیه کنه و در آخر نامردی دنیاش رو سیاه

میکنه حالا باید دید بین این همه سیاهی عشق در خونه این دختر میاد یا نه

مقدمه :

-خورشید مرده بود؛
و هیچکس نمی‌دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب‌ها گریخته، ایمان است.

#فروغ_فرخزاد

قسمتی از رمان :

– مرسی آقا پیاده میشم
ایستاد ، هزاری رو به سمتش گرفتم و منتظر موندم که صد تومن بقیه اش رو بهم بده و اون هم منتظر موند تا من پیاده بشم … انگار قصد پس دادن بقیه پول رو نداشت پرسیدم:
–  ببخشید آقا چقدر شد؟
چنان چشم غره ای بهم رفت که  گفتم همین الان بلند میشه از ماشین پرتم میکنه بیرون و با تحاکم گفت:
–  هزار تومن
این یعنی دهانت رو ببند و پیاده شو این همه راه آوردمت خداتو شکر کن فقط هزار تومن گرفتم … حوصله نداشتم مثل راننده دیروزی باهاش بحث کنم خودشون بودن و انصافشون فوقش مثل دیروز اعصاب خودمو خرد میکردم و باهاش بحث میکردم آخرش میگفت خرده ندارم و خودش رو راحت میکرد یا مثل اون راننده

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رمان مردها عاشق نمی شوند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

32.000 تومان

توضیحات تکمیلی
تعداد-صفحات

232

  • خرید و دانلود امن از کتاب خوان
  • گارانتی محصولات
  • دسترسی نامحدود به فایل محصول در صورت ثبت نام
  • پشتیبانی و ارتباط مستقیم با ما

ارتباط با پشتیبانی

مشکلی وجود دارد ؟

اگر مالک اثر هستید و از انتشار آن رضایت ندارید به شماره ی 09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدهید .

32.000 تومان

توضیحات تکمیلی
تعداد-صفحات

232

  • خرید و دانلود امن از کتاب خوان
  • گارانتی محصولات
  • دسترسی نامحدود به فایل محصول در صورت ثبت نام
  • درگاه ارز دیجیتال معتبر برای کاربران خارج از کشور
  • پشتیبانی و ارتباط مستقیم با ما
توضیحات

خلاصه:

داستان دختری که از بچگی یاد میگیره مرد خونه باشه چون مردی

دور و برش نمیبینه که بهش تکیه کنه و در آخر نامردی دنیاش رو سیاه

میکنه حالا باید دید بین این همه سیاهی عشق در خونه این دختر میاد یا نه

مقدمه :

-خورشید مرده بود؛
و هیچکس نمی‌دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب‌ها گریخته، ایمان است.

#فروغ_فرخزاد

قسمتی از رمان :

– مرسی آقا پیاده میشم
ایستاد ، هزاری رو به سمتش گرفتم و منتظر موندم که صد تومن بقیه اش رو بهم بده و اون هم منتظر موند تا من پیاده بشم … انگار قصد پس دادن بقیه پول رو نداشت پرسیدم:
–  ببخشید آقا چقدر شد؟
چنان چشم غره ای بهم رفت که  گفتم همین الان بلند میشه از ماشین پرتم میکنه بیرون و با تحاکم گفت:
–  هزار تومن
این یعنی دهانت رو ببند و پیاده شو این همه راه آوردمت خداتو شکر کن فقط هزار تومن گرفتم … حوصله نداشتم مثل راننده دیروزی باهاش بحث کنم خودشون بودن و انصافشون فوقش مثل دیروز اعصاب خودمو خرد میکردم و باهاش بحث میکردم آخرش میگفت خرده ندارم و خودش رو راحت میکرد یا مثل اون راننده

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رمان مردها عاشق نمی شوند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *