رمان طاغوت

نویسنده:دلیار

ژانر :عاشقانه

تعداد صفحات :1847

خلاصه:ماشینش را باز میکنم و خودم را در  صندلی سمت شاگرد  جای میدهم .صدای سر سر باران بر سقف ماشین  سکوت بینمان را می  شکند و چشم  میدوزم به  قطره های درشت باران به روی  شیشه که سعی در پیشی گرفتن از هم دارند اما طولی نمیکشد که صدای گرفته اش این سکوت را میشکند:-از  کارت  مطمئنی ؟

به سمتش سر میچرخانم و  این با  دقت به  صورتش خیره می شوم به ته ریش های  جذابش  به لب هایی که  هنگام حرف زدن قلوه ای می شوند و در آخر به چشمان سبز رنگش  که جنگل را در  خود نقاشی  کشیده  است اما من همان هستم هیچ  چیزی  در دلم تکان نمیخورد و این را مطمئن هستم ..