رمان : دلبر و پادشاه جن
نویسنده: lidia foxglove
خلاصه :
شاید من اون دختری نبودم که کلارا می خواست باشم. این من بودم، پیش پادشاه جن ها، و نمی خواستم متوقف بشه. ده سال گذشته رو پادشاه جن ها توی غارهاش پنهون شده. درهاشو فقط برای یه هدف باز می کنه: به ازای هر شبی که یه دختر بخواد باهاش بگذرونه، یه سکه طلا میده. با وجود شهرت ترسناکش، دندون ها و چنگال هاش، دخترا سالم و سلامت برمی گردن و هیچ حرفی در موردش نمی زنن. خانواده ام در آستانه از دست دادن همه چیزه. خواهرم کلارا می دونه که داستان پادشاه جن ها همیشه منو مجذوب کرده، و حاضره منو قربانی کنه تا به پولش برسه. وقتی به اونجا برسم چی پیدا می کنم؟ مردی که به طرز ظالمانه ای نفرین شده، تسخیر شده توسط یه اشتباه گذشته؟ یا مردی که تمام خواسته های پنهان منو آزاد می کنه؟ خیلی وقته که پادشاه جن ها به کسی اعتماد نکرده، اما اگه بخواد به من اعتماد کنه، شاید بتونم اون و مردمش رو نجات بدم. اما جادوگری که نفرینش کرده نزدیکه
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.