دانلود کتاب تولستوی و مبل بنفش اثر: نینا سنکویچ
دانلود کتاب تولستوی و مبل بنفش
اثر: نینا سنکویچ
تعدادصفحات: 395
نوع فایل: pdf
20.000 تومان
اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی 09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .
دانلود کتاب تولستوی و مبل بنفش
اثر: نینا سنکویچ
تعدادصفحات: 395
نوع فایل: pdf
کتاب تولستوی و مبل بنفش کتابی در باب زندگی است با همه زیبایی ها و تلخی ها و ناکامی ها…
رسالهای در باب اخلاق، مهربانی، انتخاب کتاب، ارزشمندی خانواده، تجربه اندوه و… است. روایت نینا از روزهای کتاب خوانی و یادآوری خاطرات، توجه به جزئیات، نتیجه گیریها و روایت هر روزه اش درباره برنامه کتاب خوانیاش روی مبل بنفش ما را به دنیای خوب کتابخانه او می برد.
با او به کودکیاش سفر میکنیم، از رنج پدرش در زمان جنگ باخبر می شویم و با تصویری دقیق از مرگ جانکاه خواهرش، آنماری، دل ما هم به درد می آید. نینا سنکویچ با روایت جذاب و شیرینش ما را با خود در دنیای واقعی اش غرق می کند و می توانیم در همه لحظه هایی که او در زندگی اش شاد یا غمگین شده با او همذات پنداری کنیم.
خلاصه کتاب
کتاب تولستوی و مبل بنفش، اثری نوشته ی نینا سنکویچ است که اولین بار در سال 2014 انتشار یافت. سنکویچ پس از مرگ خواهرش، خود را در گردابی از اندوه یافت و به منظور مشغول نگه داشتن ذهنش، دائماً به انجام کارهای مختلف پرداخت. او اما در روز تولد چهل و شش سالگی اش تصمیم گرفت که از فرار دست بکشد و به دنیای کتاب ها پناه ببرد. او که مادر چهار کودک بود، هر روزش را به مدت یک سال به خواندن کتابی ارزشمند اختصاص داد.
این شرح حال روح بخش و روشنگرانه از نینا سنکویچ، داستانی واقعی و بسیار جذاب درباره ی فقدان، امید و درنهایت، رهایی از رنج ها است. نینا سنکویچ به عنوان نوعی درمان به کتاب خواندن روی می آورد و در طول سفر ذهنی هیجان انگیز خود، از قدرت بی نظیر کتاب ها در کمک به ما برای بازپسگیری زندگی مان پرده برمی دارد.
بخشی از متن رمان
سه دختر، متفاوت از هم، اما همگی عاشق کتاب. از زمانی که به تاتیتاتیکردن افتادیم، تاتیتاتیکنان بهسمت کتابها رفتیم. فقط سه سال داشتم که همراه خواهرهایم، سهتایی بهسمت کتابخانه سیار میرفتیم. کتابخانه سیار چند خیابان دورتر از خانه ما در گوشهای توقف میکرد. ری بردبری، در کتاب فارنهایت ۴۵۱، بوی کتابها را اینطور توصیف میکند:
«مثل بوی جوز هندی یا یکجور ادویه خارجی.» از نظر من هم کتابها بوی ادویه میدهند، اما بوی یک ادویه بومی؛ آرامشبخش و آشنا. همان بوی کتابخانه سیار، ترکیبی از بوی صفحههای کهنه و بدنهای گرم. ما در ردیف قفسهها با فشار جلو میرفتیم و در پایینترین ردیفها بهدنبال آنچه میخواستیم میگشتیم.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.