دانلود رمان مجنون تو

بنیامین پسر غیرتی که عاشق همتا میشه . همتای شیطونی که دل می‌بنده به بنیامین و با هم عاشقانه هایی و تجربه میکنن . دور از چشم خانواده با هم در ارتباطن . ولی اتفاقاتی که جلوی راهشون قرار میگیره باعث میشه …..

تذکــــــــــر و اخطار:

هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده

در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به

موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.

بخشی از داستان

یواشکی نگاهی به داخل پذیرایی کردم و گفتم.
_آخه یه سال بود که با خانوادش نمیومد . در ضمن اومدن قبلشم الکی بود ۵ دقیقه میموند و با بهانه ای میرفت.
_ الان خواستگاری داداششه . نمیومد عجیب بود .
_ هستی تو فکر نمیکنی بنیامین یه خورده مرموزه ؟
_ چرا همچین فکری میکنی ؟
_خوب خواهر من معلومه دیگه . این همه باباش بدیشو میگه ولی بنیامین هیچی نمیگه . یعنی همه حرفاشو قبول داره غیر اینه ؟
هستی قبل اینکه جواب منو بده صدای مامان بلند شد .
_هستی جان چای بیار عزیزم .