دانلود رمان قفس چکاوک

قیمت اصلی 53.000 تومان بود.قیمت فعلی 48.500 تومان است.

اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی  09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .

توضیحات

دانلود رمان قفس چکاوک

او دختری‌ست بی‌پناه، یتیمی خاموش که سهمش از زندگی، تنها خاکستر خاطرات است. وقتی عموی معتادش او را به بهای ناچیزی می‌فروشد، سرنوشتش به دستان مردی گره می‌خورد که در نگاه مردم، نماد غیرت و مردانگی‌ست؛ اما در شب‌های تاریک، همان مرد به کابوس بی‌پایانش بدل می‌شود.

ارباب، زخمی از گذشته دارد..کینه‌ای کهنه از برادری که به حرمتش خیانت کرد. و حالا، دخترک بی‌خبر از گناهی که هرگز مرتکب نشده، تاوان آن شب شوم را می‌پردازد. اما چیزی در دل این تاریکی می‌لرزد… رازی که اگر فاش شود، نه‌تنها ورق‌ها را برمی‌گرداند، که شاید ارباب را نیز در آتش ندامت خود بسوزاند.

در این بازی از درد، عشق، و انتقام… چه کسی زنده می‌ماند و چه کسی بخشیده می‌شود؟

تذکــــــــــر و اخطار:

هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده

در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به

موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.

بخشی از رمان

مانند بید میلرزیدم
خودم را در کنج اتاق جمع کردم و تا حدامکان قایم شدم

ولی از که؟!
از کسی که درست مثل فرش‌هایش حراج زده بود که برادرزاده‌اش را میفروشد!

اولین مشتری امروزم، پشت در درحال صحبت با عموی قمار باز و معتادم بود
مگر حق حرفی را هم داشتم؟!
آخرین باری که حرف زدم، با موهایم در زمین کشیده شدم

دندان‌هایم را چفت کردم تا بیشتر از این نلرزند
برخوردشان صدایی میداد که باعث میشد صدای معامله‌شان را نشنوم

– باید ببینمش…

انگار درباره‌ی فروشم حرف میزدند!
عمویم با زبان چربی چنان حرف میزد تا بتواند پول مواد امشبش را جور کند

– چرا که نه آقا بفرمایید از این طرف لطفا

بیشتر پنهان شدم که صدای جیرجیر در آمد
همان در خرابی که خودم میبستمش
در باز شد و اول مرد سیاه پوشی وارد شد و بعد عموی لاغرم

عمویم پیش آن‌‌‌ها چیزی نبود!
راحت میتوانستن زیر پاهایشان له‌اش کنند تا کمی دردهایم تسکین یابد

صندلی را کنار کشید و پشت آن مرد گذاشت
سپس دستمالی از جیبش درآورد و روی صندلی را کامل پاک کرد

طوری پاکش میکرد که انگار نجس بود!
با بفرماییدی که گفت در نیمه بسته شده، دوباره باز شد

اینبار دو کفش براق ورنی جلوی دیدم ظاهر شد
حتی دیگر سرم را بلند نکردم ولی از مدل کفش و شلوارش میتوانستم حدس بزنم اصلا شبیه ما نبودند!

روی صندلی نشست و صدای بم‌اش توی اتاق پیچید:
– کجاست!؟

عمو هول زده به طرف کمد آمد
میدانست مثل همیشه وقتی خمار مواد بود، در این لانه‌ای که برای خود ساخته بودم پنهان میشدم تا پیدایم نکند!

در کمد را باز کرد و با حرص بازویم را گرفت و بیرون کشید
امروز انگار مواد کافی برایش رسیده بود

بازویم از فشار دستش درد گرفته بود
روبه‌روی آن مرد صاف نگهم داشت که سرم را پایین انداختم تا قیافه‌ام را نبینند

– بیرون منوچهر!

عمویم با شنیدن حرفش تا زانو خم شد و بیرون رفت
دندان‌هایم از ترس به هم میخوردند

از ابهت و هیکلشان کم مانده بود بیهوش شوم
چقدر زود آرزوهایم پر کشیده بودن
آرزوی عروس شدنم!
آرزوی اینکه یک مرد با اسب سفیدش، سیندرلای داستان را نجات دهد…

حداقل قیافه‌ام را درنظر بگیرند و کسی پیدا شود که دوستم داشته باشد، عاشقم شود و برایم سنگ تمام بگذارد

ولی دو مرد روبه‌رویم آرزویم را تکذیب میکردند
اشکم درست جلوی پایم چکید

– چکاوک کوچولو تویی درسته؟!

همچنان داشتم میلرزیدم
با دو دستم کناره‌های لباسم را چنگ زدم
هرلحظه‌ام با دعای مرگم میگذشت
پایش را روی پای دیگرش انداخت و به پشتش تکیه داد

– درسته؟!

با صدای جدی و پرتحکمش، بیشتر لرزیدم چرا زجرم میدادند؟!

ولی چاره چه بود؟!

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود رمان قفس چکاوک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط