دانلود رمان قرص ماه

درمورد دختری به اسم رها است. دختری ۲۵ ساله شیطون‌‌. رها ماموریتی کاری بهش میخوره ماموریت کاری که زندگیش رو به کل عوض کرد شاید به سمت خوشبختی بره شاید…

مقدمه:
خوشبختی باید بیاد و جاش رو پیدا کنه وگرنه تو هوا گیج می زنه بعضی وقتا بهمون می خوره و ما اسمش رو می زاریم شانس اما خوشبختی خیلی فرق می کنه باید جاش رو ساخت تا بیاد و بشینه اونایی که مشتشون تو این زندگی بازه جای خوشبختی رو فراهم کردن دستتون رو باز کنید… وقتی مشتتون به دنیا بسته است هیچی تو زندگی جا نداره… امتحان کنید، آدمای خوشبخت مشتاشون بازه میسپارن و میگیرن

بخشی از داستان

#نفس_نوشت
-رها مادر….رها بلند شو مگه اداره نباید بری. ای خدا دختر چقدر خوابت سنگینه
مامان همین جوری حرف می زد. کلافه شدم و بالشت رو از زیر سرم بیرون کشیدم و روی سرم گذاشتم که صدای مامان نیاد ولی تلاشم بی فایده بود. کلافه سرجام نشستم. با پشت دستم چشمام رو مالیدم و به چهره مهربون مامان نگاه کردم
-چه عجب بیدار شدی. مگه اداره نمی ری؟
-ماه بانو ساعت چنده؟
-ساعت 7:30 صبح . . .