دانلود رمان فرار از عشق تو

قیمت اصلی 39.000 تومان بود.قیمت فعلی 35.000 تومان است.

اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی  09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .

توضیحات

دانلود رمان فرار از عشق تو

در مورد دختری است که به خاطره یه اشتباه هشت سال از زندگی پر تنشش رو توی زندان سپری می کنه و وقتی که از زندان آزاد میشه به خاطره محافظت از شوهر سابقش توسط مردی مجبور به ازدواج اجباری میشه، ولی در این میان اتفاقاتی رخ میده که…
تا آخر این رمان همراهمون باشید.

تذکــــــــــر و اخطار:

هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده

در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به

موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.

بخشی از رمان :

بعد از حساب کردن کرایه و پیاده شدن از تاکسی، نیم نگاهی به سر و ته کوچه و دیدن چند تا زن و مردی که داشتن رد میشدن کردم، خودم و یه کم عقب کشیدم و با تکیه به دیوار پشت سرم وایستادم و آهی کشیدم و دوباره نگاهی به در بستمون کردم و دستی به لباس های چروک شدم کشیدم و کیفم و روی دوشم انداختم و نفس عمیقی کشیدم و به سمت خونمون رفتم، خاطره ی خوبی از این خونه و آدماش نداشتم و مطمئنم که اونا هم زیاد دلشون نمی خواد من و الان تو این وضعیت ببینن مخصوصا مامانم که بعید بدونم باهام حرف بزنه و خونه رام بده با استرس کف دست عرق کردم و با شالم پاک کردم و چند بار آروم در زدم و چند قدم عقب رفتم تا بیان در و باز کنن، که بالاخره بعد از کلی منتظر موندن در توسط پویان برادرم باز شد و من مبهوت به اون نگاه می کردم و اون متعجب به من، چقدر قد کشیده بود و خوشتیپ شده بود، برعکس من که توی این هشت سال هم شکسته شده بودم، هم لاغر و هم زشت، لبخند بی جونی زدم که پویان خیلی یهویی من و محکم بغلش گرفت و سفت به خودش چسبوند، چون توقع این کار و اصلا ازش نداشتم بغض کردم ولی نذاشتم اشکام سرازیر بشه.
– چقدر دلم برات تنگ شده بود پرنیا، خواهر دوقلوی من.
از بغلش که بیرون اومدم لبخندی زدم و گفتم: فکر نمی کردم انقدر خوب تحویلم بگیری خودم و برای یه دعوا و بحث آماده کرده بودم، هر چند که اصل قضیه اون توعه نه؟
پویان دستی به پشت گردنش کشید و با ناامیدی گفت: مامان هرچی گفت تو بزرگی کن و چیزی بهش نگو باشه؟ جان این برادرت اول بسم الله دعوا نکنید من خودم جوابش و میدم.
پوزخندی زدم و سری تکون دادم که پویان با گفتن مامان مهمون داریم من و به داخل هدایت کرد و من با دیدن حیاط کوچیکمون و با به یاد آوردن خاطرات گذشتم لبخندی زدم که همون موقع مامانم چادر به سر که گفت مهمون حبیب خداست بگو بیاد داخل، با دیدنم همون جا سرجاش وایستاد و بعد از اینکه خوب براندازم کرد با اخم و عصبانیت روبه پویان گفت: گفتم مهمون حبیب خداست ولی این که مهمون نیست این بلای آسمونیه از همون جایی که اومدی راهتو بکش و برو انگار نه انگار مادر و برادر داری فهمیدی؟
– عه مامان! چی میگی تو پرنیا بعد از هشت سال اومده پیشمون بعد تو این حرفارو بهش میزنی!
مامانم چادرش و به دندون گرفت و با حرص گفت: چیه طرف داری خواهرت و میکنی؟ پشتش در میای تا دیروز که بد و بیراه بهش می گفتی چیشد پس یادت رفت؟
پویان خواست چیزی بگه که من با پوزخند روبه مامانم گفتم: به جای اینکه بیای بغلم کنی تا این هشت سال دلتنگی و در به دری رفع بشه و برای این دختر بدبختت گریه کنی، نرسیده دلشو می شکونی؟

 

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود رمان فرار از عشق تو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط