دانلود رمان شبح وار نویسنده: زهرا دهداری

دانلود رمان شبح وار

نویسنده: زهرا دهداری
ژانر: عاشقانه،اجتماعی،جنایی،معمایی
تعداد صفحات: 488
نوع فایل: pdf

تومان

اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی  09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .

توضیحات

دانلود رمان شبح وار

نویسنده: زهرا دهداری

ژانر: عاشقانه،اجتماعی،جنایی،معمایی

تعداد صفحات: 488

نوع فایل: pdf

 

می نویسم،شبح وارانه چون روح سر گردان

 

چون موج،روان،

می نویسم،چون اشک های ریخته شده بر گونه هایت…

 

می نویسم،چون خون های ریخته شده بر لب هایت…

 

می نویسم…برای آخرین بار،برای خداحافظی با تو!

 

می نویسم…و می گویم ،دوستت دارم،

 

دوستت دارم بیمار ترین عضو خانواده ام…

 

بخشی از رمان

کاش می توانستم به خانه بازگردم و چشم در چشم مادرم بگذارم و بگویم:

 

_دیدی توانستم از خودم یک بار هم که شده است دفاع کنم؟ حالا به هر قیمتی!

 

اما در حال حاضر همه به دنبال رَدی از من هستند…

 

جسد آن فرد مسموم قطع و یقین تا این ساعت پیدا شده است و رد انگشتانم همه جا آشکار است

 

حتی اگر به خود زحمت رصد کردن ندهند

آن عکس های پخش شده از من در همه جای اتاقِ او همه چیز را آشکار خواهد ساخت…

 

سری از روی تاسف تکان داده و چاقوی میوه خوری دسته مشکی زیبای او را به آغوشِ اعماق سپردم…

 

در حالی که شلوار نیم بگ جین ام تا زانو خیس شده و احساس سنگینی می کردم خودم را به ساحل رساندم و همان جا اتراق کردم

 

 

 

شال مشکی ام را که سه دور به پشت گره زده بودم را در اوردم و کنار خود رها کردم…

 

به کمر بر روی ساحل دراز کشیدم…

 

آفتاب، مستقیم خودش را بر چشمانم می کوبید

 

هر که نداند،گمان می برد آفتاب،مادر آن از خدا بی خبر است و برای مرگ فرزندش از من قصد انتقام دارد!

 

 

 

_فکر نمی کنی اینجا جای خوبی برای آفتاب گرفتن نیست؟

 

دستم را از روی چشمانم برداشتم و در حالی که آفتاب هم چنان کمر بر کور کردنم بسته بود به اجبار از جایم بر خواستم

 

پسری،با چشمانی ترسناک

 

و تیپ سفید و مشکی اسپرتش در حالی که قلاده سگ کوچکی را به دست گرفته بود رو به رویم با حالاتی تمسخر آمیز ایستاده بود

 

چشمانش،در حالتی ماورای آبی آسمان بود

 

نا خداگاه ترس وجودم را در بر گرفت

 

نکند خدا می خواهد دربرابر جانی که گرفته ام با آوردن عزرائیل رو به رویم جانم را بگیرد؟

 

کاملا هم منطقی است!عزرائیلی با سگی از نژادی کوچک و پشمالو به رنگ قهوه ای روشن…

 

_الو؟

 

_بله؟

 

_پشت خطین؟

 

گیج چند بار پشت هم پلک زده و با دهانی باز به چشمان یخی اش نگاه کردم،مادر مرده عجب مژه هایی داشت!

 

_ها؟

اخم هایش را در هم برد و قلاده سگش را یک دور در دستش چرخاند و سگش زوزه کشان دور و ورش می چرخید…

 

_هی…پشمک! آرووم…

 

دستی بر روی سر سگش کشید و او را بغل گرفت

 

سگ همچنان آرام نمی گرفت و خود را بر سینه پسر می زد تا راهی برای رهایی بیابد

 

و پسر او را محکم در آغوش گرفته بود و با اخم به من که با کنجکاوی به آنها نگاه می کردم زل زده بود…

 

_مثل اینکه سگتون مشکلی داره!

 

_نه کلا همین جوریه…نچ! ول کن پشمکو…خودتو بگو…تو چرا اینجایی؟

 

 

 

اینکه من تمام تلاشم را می کردم که با او رسمی صحبت کنم و او تمام تلاشش را می کرد که مرا دوم شخص خطاب کند عادی بود؟

 

_اومدم ساحل قدم بزنم!…ببخشید اجازه نگرفتم جناب!

 

لبخندی به موازات صورتش زد…

 

_عه…نه بابا این چه حرفیه…فقط اخه کسی اونم این وقت سال تو این هوا اینجا نمی اد اصلا…

 

 

 

متفکرکمی به او و بعد کمی به آفتاب نگاه کردم

 

زمانی که مردمک چشمانم در حال کور شدن بود و هیچ جا را نمی دید لبخندی زدم و سری از روی تایید تکان دادم

 

_اره خب راست می گین، کسی جز من و البته شما نمی اد…

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود رمان شبح وار نویسنده: زهرا دهداری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط