دانلود رمان سایه سیاه خیانت
رمان درباره عشق نرگس و مهرداد عشقی که شعله های آتشین و داغ اش هر روز بیشتر فواره می کشید و آنها را می سوزاند آنقدر غرق عشق همدیگر بودند و در عشق شان ذوب شده بودند که تصور اینکه روزی این عشق بلای جانشان شود و آفتاب عشق شان با امدن نفر سومی خیلی زود غروب کند و سیاهی و تاریکی به عشق شان سایه بیندازد و غم و اندوه و ماتم جای آن همه عشق سوزان را بگیرد لحظه ای به ذهن شان خطور نمی کرد مهرداد فارغ التحصیل دانشگاه و کارمند رسمی شرکتی بزرگ و نرگس دانشجوی جوان .طناز . زیبا بود که در یه روز سرد بارانی آشنا شدند و شیفته و عاشق زار همدیگه …
40.000 تومان قیمت اصلی 40.000 تومان بود.36.000 تومانقیمت فعلی 36.000 تومان است.
اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی 09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .
دانلود رمان سایه سیاه خیانت
رمان درباره عشق نرگس و مهرداد عشقی که شعله های آتشین و داغ اش هر روز بیشتر فواره می کشید و آنها را می سوزاند آنقدر غرق عشق همدیگر بودند و در عشق شان ذوب شده بودند که تصور اینکه روزی این عشق بلای جانشان شود و آفتاب عشق شان با امدن نفر سومی خیلی زود غروب کند و سیاهی و تاریکی به عشق شان سایه بیندازد و غم و اندوه و ماتم جای آن همه عشق سوزان را بگیرد لحظه ای به ذهن شان خطور نمی کرد مهرداد فارغ التحصیل دانشگاه و کارمند رسمی شرکتی بزرگ و نرگس دانشجوی جوان .طناز . زیبا بود که در یه روز سرد بارانی آشنا شدند و شیفته و عاشق زار همدیگه …
نام رمان…سایه سیاه خیانت ( رمان پلیسی. جنایی عاشقانه) که بر اساس واقعیت هست
نام . آفتاب صالحی
تذکــــــــــر و اخطار:
هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده
در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به
موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.
بخشی از رمان :
صدای آژیر کشیدنهای آمبولانس که هر لحظه به کوچه ما نزدیکتر می شد را می شنیدم خون بود که فواره می زد و کل اتاق و سالن را پر کرده و حالا یواش یواش به حیاط می رسد گوشه ای از حیاط ایستاده ام بدون ترس و واهمه بدون اضطراب حتی بدون اینکه ذره ای احساس پشیمانی از کاری که کرده ام باشم منتظر آمدن آمبولانس هستم صدا نزدیک نزدیک تر می شود تا اینکه دقیقا سر کوچه و روبروی آپارتمان ما متوقف می شود و همسایه ها همه سراسیمه بیرون می آیند و منتظر هستند تا مشاهده کنند زنگ کدام واحد به صدا در می آید و مامور پلیس وارد کدام خانه می شود اما من بی تفاوت و خونسرد هستم تا اینکه آنها از راه می رسند و روبروی آپارتمان ما ماشین را متوقف کرده از ماشین پیاده می شوند و دست روی آیفون واد 2 طبقه می گذارند سمت درب می روم در را باز می کنم و می گویم بفرمایید من زنگ زدم …….
یه روز سرد زمستان هست سرد سرد از اون روزهایی که تا مغز استخوان ادم یخ می زند و قندیل می بندد هوا بارانی هست و مثل دم اسب باران می بارد خسته و کوفته در حال بازگشت به خانه از کار هستم پشت چراغ قرمز ساعتها هست که منتظرسبز شدن چراغ هستم انگار که دو تا چهار راه بالاتر تصادف شده راه بندان شده و حالا حالاها باید منتظر باشیم حواس ام به رفت و آمد آدمهایی که سر در گریبان و با عجله رد می شوند هست یه لحظه چشم ام به نرگس می افتد که گوشه خیابان منتظر آمدن اتوبوس شهری هست هرماشینی که رد می شود جوانکی سرش را بیرون می آورد و متلکی می گوید یا قصد سوار کردنش دارد اما او با رفتاری نجیبانه رد می شود و جوابی نمی دهد صورت ظریف عروسکی اش از سرما مثل لبو سرخ سرخ شده و دستهایش یخ زده برای اینکه از شر مزاحمین نجات پیدا کند اندکی تو پیاده رو در حالی که نگاهش به خیابان اصلی هست که اتوبوس بیاید اندکی راه می رود و دوباره سر خیابان بر می گردد یه ساعت می گذره بالاخره راه باز می شود و ماشین ها راه می افتند سریع خودم را به نرگس می رسانم و جلو پاش ترمز می کنم و مودبانه سلام می کنم
سلام خانم محترم بفرمایید سوار شید
مسیرتون هر جا باشه شما را می رسونم
بارون شدید فکر نکنم به این زودی اتوبوس بیاد
نرگس ترسیده بود و از چشمهایش ترس حس می کردم این ور و اون ور نگاهی کرد و گفت
نه آقا مزاحم تون نمی شم
اصرار کردم و گفتم
به والله قسم بارندگی شدید حالا حالا ها اتوبوس نمی یاد
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.