دانلود رمان دلباخته چون مجنون اثر فائزه محمدنژاد

نام رمان : دلباخته چون مجنون

نویسنده : فائزه محمد نژاد

ژانر : عاشقانه _ درام _ اجتماعی

تعداد صفحات : 514

فرمت فایل : PDF

«وقتی دل ببازی، عقل دیگر حکم نمی‌کند… در دلباخته چون مجنون، عشق حرف اول و آخر را می‌زند.»

خلاصه :

رمان دلباخته چون مجنون نوشته فائزه محمدزاده، داستانی عمیق و احساسی از عشقی بی‌پایان و رنج‌های پنهان در گذر زمان. روایتی پرکشش و پر از اتفاقات غیرمنتظره که شما را تا آخرین صفحه همراه خود خواهد کرد.

«دلباخته چون مجنون» حکایت عشقی‌ست که نه از جنس افسانه‌های شیرین و نه قصه‌های ساده و سطحی، بلکه روایتی واقعی از درهم‌تنیدگی قلب‌ها و تقدیرهایی‌ست که گاهی دست ما نیستند. قهرمان این داستان آرمان، مردی است با گذشته‌ای پر از زخم و خاطراتی که هرگز فراموش نشده‌اند. او در شهری خاکستری و در میان هیاهوی بی‌پایان روزمرگی‌ها زندگی می‌کند، بی‌آنکه بداند سرنوشت دارد مسیر زندگی‌اش را به سمت دختری رقم می‌زند که همه معادلاتش را بر هم خواهد زد.

آرمان مردی آرام، کم‌حرف، و از درون شکسته است. کودکی‌اش در غیاب عشق و محبت خانواده سپری شده و در جوانی نیز تنها با تلاش و پشتکار توانسته جایی برای خود در زندگی بسازد. او باور ندارد که عشق بتواند دوباره به قلبش راه پیدا کند، تا زمانی که نیلا، دختری با دریایی از احساس و قلبی مهربان، وارد جهان او می‌شود.

نیلا برخلاف آرمان، زندگی پرهیاهو و خانواده‌ای گرم دارد، اما در پس این تصویر زیبا رازهایی نهفته است که کمتر کسی از آن باخبر است. گذشته‌ای که او را آبدیده کرده و باعث شده شجاعت ایستادن در برابر سختی‌ها را پیدا کند.

آشنایی آرمان و نیلا به‌طور کاملاً اتفاقی و در فضایی ساده اما سرنوشت‌ساز شکل می‌گیرد. از همان لحظه اول نگاهشان به هم گره می‌خورد، اما هیچ‌کدام جرأت اعتراف به احساسی که در دلشان جوانه زده را ندارند. زمان می‌گذرد و این دو بارها و بارها به شکل‌های مختلف در مسیر یکدیگر قرار می‌گیرند، گویی دست نامرئی سرنوشت نمی‌خواهد اجازه دهد از هم دور بمانند.

اما مسیر عشق آن‌ها هموار نیست. گذشته آرمان، خاطرات تلخش، و رازهایی که نیلا سعی در پنهان کردنشان دارد، مثل زنجیری سنگین میان آن‌ها قرار می‌گیرد. در این میان، خانواده، جامعه، فاصله‌های طبقاتی، و حتی قضاوت‌های بی‌رحمانه اطرافیان، هر کدام به شکلی مانع ادامه این رابطه می‌شوند.

نیلا تمام تلاشش را می‌کند که عشق خالص و بی‌غل‌وغش خود را به آرمان ثابت کند، اما شک و تردیدهایی که در دل آرمان جا خوش کرده‌اند، سد راهش می‌شوند. او می‌ترسد که دوباره قلبش شکسته شود، و همین ترس او را از تصمیم‌گیری‌های مهم بازمی‌دارد.

با این حال، عشق آن‌ها آن‌قدر پرقدرت است که حتی در دورترین فاصله‌ها نیز فراموش نمی‌شود. هر بار که زندگی آن‌ها را از هم دور می‌کند، اتفاقی یا حادثه‌ای دوباره آن‌ها را رو‌به‌روی هم قرار می‌دهد. گویی که «مجنون» این داستان، محکوم به دل‌باختگی ابدی‌ست.

در بخش‌های پایانی رمان، پرده از رازهای بزرگ برداشته می‌شود؛ رازهایی که نه‌تنها گذشته شخصیت‌ها را روشن می‌کند، بلکه مسیر آینده آن‌ها را نیز تغییر می‌دهد. عشق این‌بار در برابر انتخابی سخت قرار می‌گیرد: ماندن و جنگیدن با همه موانع، یا رفتن و پذیرش سرنوشتی که شاید هرگز شادی واقعی را نداشته باشد.

«دلباخته چون مجنون» داستانی‌ست از شجاعت، امید، و اینکه حتی در سیاه‌ترین لحظه‌ها هم شعله‌ای از عشق می‌تواند روشن بماند. رمانی که شما را با خود به دنیایی از اشک‌ها، لبخندها، و لحظات ناب عاشقانه می‌برد و تا مدت‌ها بعد از خواندن، در فکر و قلبتان باقی خواهد ماند.