دانلود رمان دخمه شیاطین از م _ قربان پور

نام رمان : دخمه شیاطین

جلد هفتم مجموعه وحشی

نویسنده :م. قربان‌پور

ژانر : عاشقانه _ هیجانی _ تخیلی

تعداد صفحات : 1520

فرمت فایل : PDF

«هر دری که در دخمه شیاطین باز می‌کنید، در حقیقت قفلی بر قلبتان می‌افکند؛ آیا جرأت آخرین قدم را دارید؟»

خلاصه :

رمان دخمه شیاطین نوشته م. قربان‌پور داستانی پرتعلیق و رازآلود است که شما را به دل مکانی تاریک، پر از راز و خطر می‌برد؛ جایی که گذشته و حال درهم می‌آمیزند و هر تصمیم بهایی سنگین دارد. مناسب برای علاقه‌مندان ژانر ماجراجویانه.

رمان «دخمه شیاطین» با فضایی تیره و پر از تعلیق آغاز می‌شود. داستان روایتگر زندگی کاوه شریفی، یک خبرنگار جوان و جسور است که سال‌ها به دنبال پرونده‌های حل‌نشده و رازهای تاریک شهرش می‌رود. او پس از مرگ مشکوک دوست دوران کودکی‌اش «سامان» – که تنها سرنخ مرگش یک دفترچه قدیمی پر از نمادهای عجیب است – به مسیری کشیده می‌شود که بازگشتی در آن نیست.

در دفترچه سامان، نقشه‌ای دست‌کشیده وجود دارد که مسیر را به مکانی موسوم به «دخمه شیاطین» نشان می‌دهد؛ جایی در اعماق کوه‌های فراموش‌شده، که درباره‌اش افسانه‌های وحشتناکی در میان مردم محلی نقل می‌شود. گفته می‌شود که این دخمه در گذشته محل برگزاری آیین‌های باستانی بود؛ آیین‌هایی که با خون و قربانی همراه می‌شدند و هدف‌شان احضار نیروهایی ماورایی بود. هر کس پا به آن گذاشته، یا هرگز بازنگشته یا با عقل و روحمخرب بازگشته است.

کاوه بدون توجه به هشدارهای اطرافیان، تصمیم می‌گیرد حقیقت را پیدا کند. در مسیر تحقیقاتش با هانیه، یک باستان‌شناس جوان و ماجراجو، آشنا می‌شود که سال‌ها بی‌صدا روی این افسانه‌ها کار کرده است. او واقعیت‌هایی به کاوه نشان می‌دهد که دفترچه سامان تنها بخشی از آن‌ها را بیان کرده بود: نشانه‌هایی از ناپدیدشدن دسته‌جمعی چند خانواده در دهه ۶۰، وجود تونل‌های زیرزمینی پیچیده، و سنگ‌نوشته‌هایی که به زبان ناشناخته‌ای حک شده‌اند.

ماجراجویی آن‌ها از اینجا آغاز می‌شود. در راه رسیدن به دخمه، با خطرات طبیعی و انسانی روبه‌رو می‌شوند: مردان مسلحی که گویا وظیفه‌شان محافظت از راز دخمه است، دام‌های قدیمی که هنوز هم کشنده‌اند، و حس دائمی تحت نظر بودن. هربار که به نقشه نگاه می‌کنند، مسیرها تغییر می‌کنند؛ گویا خود دخمه اراده دارد که چه کسی را راه بدهد و چه کسی را نه.

وقتی بالاخره وارد دخمه می‌شوند، کاوه و هانیه با هزارتویی تاریک مواجه می‌شوند که آثار تمدنی کهن، تصویرهای دیوها و شیاطین، و صدای زمزمه‌هایی گوش‌خراش در آن جاری است. هوا نمور، دیوارها پوشیده از نقش‌هایی پر از چشم، و سنگفرش‌ها لکه‌دار از چیزیست که به طرز مشکوکی شبیه خون خشک‌شده است. در اعماق دخمه، آن‌ها به تالاری می‌رسند که روی دیوارش نقشی عظیم از هیولایی شاخدار حک شده؛ هیولایی که در افسانه‌ها به «پادشاه دخمه» مشهور است.

آن‌ها متوجه می‌شوند که راز دخمه فقط یک افسانه نیست؛ این مکان دروازه‌ای است به قلمروی دیگر، و نگهبانانش – که از انسان و موجودات ناشناخته تشکیل شده‌اند – پیوندی خونین با قربانیان گذشته دارند. دفترچه سامان، در واقع بخشی از یک معامله با این نیروها بوده و مرگ او زمانی رخ داده که خواسته این چرخه را بشکند.

در اوج داستان، کاوه بین دو انتخاب قرار می‌گیرد:

یا راز را با خود دفن کند و در ازای آن زنده بماند،

یا دخمه را نابود کند و با این کار، جان خود و هانیه را به خطر بیندازد.

پایان‌بندی رمان شوکه‌کننده است و سوالی بی‌پاسخ در ذهن خواننده باقی می‌گذارد: آیا واقعاً دخمه از بین رفت، یا تنها در جایی دیگر دوباره باز شد؟