دانلود رمان خدعه
50.000 تومان قیمت اصلی 50.000 تومان بود.46.000 تومانقیمت فعلی 46.000 تومان است.
اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی 09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .
دانلود رمان خدعه
مغرور بود و زیبا. مستقل بود و محکم. اما این اواخر دچار مشکلات زیادی شده بود. خیلی ناخواسته به من پناه آورد. به منی که هفت پشت غریبه بودم باهاش. اولش بنا نبود عاشق هم بشیم. اون فکر میکرد من با همهی مردای دور و برش فرق دارم. فکر میکرد من یه غریبهام که میخواد کمکش کنه، بهم اعتماد کرد. اما من … من غریبه نبودم باهاش. من چیزایی رو از زندگیش میدونستم که اگه میفهمید.
بخشی از رمان
سر و صدای موسی، حیاط بزرگ قالیشویی را پر کرده بود. دو تا موسی میگفت و یکی کارگرها. گاه غرغر میکرد و گاه سرزنش.
و چون بزرگتر به حساب میآمد، جواب حرفهای درشتش سکوت بود و دیگر هیچ!
رخشید خرده وسایلش را از کنارهی پنجره چنگ زد و راهی شد.
روز بدی نبود، ولی خوب هم نبود! بین این همه گرفتاری از مهد کودک نیلو هم تماس گرفته بودند که چند ماهی شهریهی دخترتان عقب افتاده و با عرض پوزش باید تسویه کنید.
واقعاً پوزش خواستن معنایی نداشت وقتی پول حرف اول و آخر را در این دنیا میزد.
عصبی از کنار میز فرسودهی اتاق رد میشد که گوشهی شالش به لبهی تیز و خراب آن گرفت و نخکش شد.
چهره در هم کشید. همین مانده بود که در اوج تنگدستی هزینهی خرید لباس هم روی دستش بماند.
نفسی چاق کرد. سپس لبههای شال را گرفت و از دو طرف کشید تا چینی که در اثر کشیدگی در تار و پودش ایجاد شده بود را بر طرف کند.
بعد هم دستی روی بافت پارچهاش کشید و راهی شد.
هنوز صدای موسی بلند بود و غرغرکنان بچهها را پراکنده میکرد.
کمی از دور نظارهگر به هم ریختگی جو حیاط شد و در نهایت موسی را صدا زد:
_ دایی موسی، آی دایی! چه خبره؟ باز که صدات تا کمربندی شهر رو پر کرده.
موسی برگشت. چهرهاش همچنان طوفانی بود و چینهای پیشانیاش عمیق.
غرغری زیر لب کرد و طبق عادت کلاه سیاهش را روی سر جلو و عقب گذاشت.
رخشید نزدیکتر رفت و آهسته و خودمانی نجوا کرد:
_ دو مرتبه که پیچیدی به پر و پای بقیه. نگفتم مدارا کن تا یه کم پول جور کنم از خجالتشون در بیام؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.