دانلود رمان حوالی عشق وحشت (رمان ترسناک هیجانانگیز در جنگل)
دانلود رمان حوالی عشق وحشت (رمان ترسناک هیجانانگیز در جنگل)
نویسنده: ریحانه اسدی _فائزه طیبات
ژانر: ترسناک _تخیلی
تعداد صفحات: 245
24.000 تومان قیمت اصلی 24.000 تومان بود.23.950 تومانقیمت فعلی 23.950 تومان است.
اگر مالک اثر هستید و از انتشار ان رضایت ندارید به شماره ی 09221706572 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید .
دانلود رمان حوالی عشق وحشت (رمان ترسناک هیجانانگیز در جنگل)
نویسنده: ریحانه اسدی _فائزه طیبات
ژانر: ترسناک _تخیلی
تعداد صفحات: 245
خلاصه:
با رمان «حوالی عشق وحشت» قدم به دنیایی از ترس و هیجان بگذارید! این رمان ترسناک، داستان گروهی از دانشجویان باستانشناسی است که در جنگلی مرموز، با اتفاقاتی وحشتناک روبرو میشوند. اگر از علاقهمندان به رمانهای ترسناک هستید و میخواهید تجربهای نفسگیر داشته باشید، «حوالی عشق وحشت» را از دست ندهید. این رمان با الهام از رویدادهای واقعی، شما را تا آخرین صفحه میخکوب میکند.
درباره گروهی از دانشجویان رشته باستان شناسی می باشد که با ورد به جنگلی اتفاقاتی سراسر ترس وهیجان برای ان ها رخ میدهد که خواندن ان برای علاقه مندان به رمان ترسناک توصیه میشود
تمام رخدادهای این رمان سعی شده برگرفته از اتفاقات واقعی باشد فقط لوکیشن ان ها تغیر کرده ودر جنگل رخ داده است .
کتاب حوالی عشق و وحشت حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که همهٔ رخدادهای آن، از اتفاقات واقعی گرفته شده است. این رمان در جنگل رخ میدهد و همهٔ شخصیتها از تخیل نویسنده گرفته شدهاند. داستان از جایی آغاز میشود که راوی اولشخص میگوید به ساعت نگاه کرد و دید نزدیک یک بعدازظهر است. او رفت بهسمت شیرهای آبخوری و مشغول تمیزکردن لباسهایش شد و بعد همراه با بچهها سوار ون شد و به راهش ادامه داد. این راوی میگوید که او هنوز در پوست خود نمیگنجید و لبخندش پاک نشده بود. او کیست؟ چرا خوشحال است؟ ماجرا چیست؟ این رمان را بخوانید.
خواندن کتاب حوالی عشق و وحشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حوالی عشق و وحشت
«ماکسیم خندید و رو به آیدا کرد و جواب داد: این دوست شما بیشتر از من علاقهمند هستن، من هم از این آثار ایرانی که خیلی زیادن خوشم اومده تا حالا اینجاها رو ندیده بودم.
صدای استاد که همه رو فرامیخوند تا سوار بشن باعث شد آیدا سریع بگه: بریم که عقب نمونیم این صحبتها رو بذارید وقتی برگشتیم تهران دانشگاه ادامهاش بدید.
ماکسیم با لبخند نگاهم کرد یک لحظه نگاهش تنم رو حال عجیبی کرد انگار کلی حرف تو نگاهش بود که میخواست بهم بگه یک نگاه عمیق و طولانی.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.